هرکول و هیدرای شهر لرنا

گوستاو مورو نگاهی کاملاً شخصی خلق کرد که تاریخ، افسانه، عرفان و جذابیت و المان های عجیب و بیگانه را در هم آمیخت. با ریشه هایی در مکتب رمانتیسم، مورو به جای ثبت و ضبط واقعیت های جهان مادی، بر بیان معمای همیشگی و بی انتهای وجود انسان تمرکز کرد. و در عین حال هنر او بسیار بسیار تزئینی است.

مورو که مدت ها شیفته افسانه هرکول بود، قدرت تخیل توانای خود را در اثر هرکول و هیدرای شهر لرنا آزاد کرد. هیدرا هفت سر به صورت سایه ای دراز و ترسناک در بالای جریانی از رنگ قهوه ای قرار دارد، یک هیولای مارپیچ که قربانیان مرده و در حال مرگش در یک زمین باتلاقی پراکنده شده اند. هرکول جوان، با آرامش در میان این کشتارگاه با سلاحی در دست ایستاده، آماده است تا هفتمین سر "جاویدان" هیدرا را قطع کند، که بعداً آن را دفن خواهد کرد.

به نظر میرسد که گوستاو مورو قصد داشته توسط این نقاشی اساطیری دغدغه های سیاسی زمان معاصر خود را بیان کند. او عمیقا تحت تأثیر شکست تحقیرآمیز ارتش فرانسه از پروس در سالهای 71-1870 قرار گرفت. بدیهی است که هرکول عیناً فرانسه را نشان دهد و هیدرا نماینده پروس است، این اثر عظیم نبردی اخلاقی بین نیروهای خیر و شر و نور و تاریکی را با شدت و قدرت به تصویر می کشد.

برای دیدن داستان های افسانه ای بیشتر که روی کاغذ هم باشن، در اینجا یک نگاهی به تقویم های کاغذی سال 2021 ما بندازین :)

پی نوشت: در اینجا می تونین با ما از موزه دوست داشتنی گوستاو مورو دیدن کنین، یا ببینین که چطور میشه با هرکول باشگاه رفتن رو شروع کرد و ادامه داد ؛-)