این قطعهی خارقالعاده مثالی است از ماشینهای خودکار قرن هجدهم. این اثر برای تیپو سلطان، حاکم پادشاهی میسور در زمانی ساخته شد که ارتش کمپانی هند شرقی با گسترش امپراتوری اروپا اشغال شده بود. تصویر ببر مظهر تیپو سلطان بود که در تزیینات کاخ و روی لباس سربازانش ظاهر میشد، بنابراین مشخص است که ببری که در اینجا میبینیم مشغول حمله و کشتن یک سرباز اروپایی است. در سال 1799 مقاومت تیپو سلطان در برابر حملهی بریتانیاییها با شکست مواجه شد و او مغلوب و درنهایت کشته شد. محتوای کاخ او در سرینگاپاتام تقسیم شد و ببر به انگلستان منتقل شد، جایی که از زمان تا به حال مورد کنجکاوی بوده است.
در قسمت بیرونی ببر یک دسته مارپیچ وجود دارد که مجموعهای از دَم ها در آن کار میکنند. یک دریچه هم وجود دارد که وقتی پایین میاید مجموعهای از دکمههای عاجی آشکار میشوند. زمانی که دسته به طور مداوم پیچانده شود، هوا از طریق لولههایی کوک شده و قائم که در داخل ببر قرار دارند عبور میکند و زمانی که نیمهی بالایی ببر از روی آن برداشته شود قابل مشاهده است. مانند کلیدهای ساز ارگان، کلیدها مشخص میکنند که کدام لوله صدا تولید کند، بنابراین ملودی نواختن با این دستگاه غیرمعمولی کاملا ممکن است.
این ماشین خودکار صداهای مخوف دیگری نیز تولید میکند: وقتی که دسته چرخانده میشود هوا از گلوی مرد بیچاره عبور میکند، که تقلیدی است از صدای فریاد او هنگام حملهی ببر، مکانیزم بازوی چپ او دستش را اول بالا و بعد دور از دهانش حرکت میدهد که باعث یک اعوجاج میشود و نتیجهاش تولید یک صدای روح وار از هم جدا شدن است. هم زمان هوا از سر ببر عبور میکند که صدایی جدید که تقلیدی از صدای غرش ببر است را به این مجموعهی صداها اضافه میکند. یک ویژگی موزون در این اثر وجود دارد تصویری خیرهکننده و کابوس وار ایجاد میکند که در آن ببر تا ابد درحال حمله و مرد در حال مردن است!
این قطعهی شگفت انگیز در موزه ویکتوریا و آلبرت در لندن، انگلستان، نگهداری میشود و من پیشنهاد میکنم که اگر میتوانید سری به وبسایت بزنید تا این صداها را خودتان بشنوید!
-سارا
پ.ن در اینجا میتوانید ببینید که ساز ارگان چه صدایی دارد (و چقدر بزرگ است!)
پ.ن برادر عزیزِ سارا، تولدت مبارک! :)