این سومین یکشنبه با برنامه ماه ژانویه موزه ملی استکهلم است. امیدواریم از آن لذت ببرید!
حوض قورباغه (La Grenouillère)، خارج از بوگیوال و در غرب پایتخت، مکانی محبوب برای حمام آفتاب و گردش خارج از پاریس بود. نور خورشید از میان برگ های سبز عبور می کند و در سطح رودخانه سن می درخشد. عدهای در حال حمام آفتاب و برخی دیگر در قایقها، در حال قایقرانی در رودخانه هستند. گروهی از مردان کت و شلوار پوشیده و زنانی که کرینولین به تن دارند، زیر درختی در جزیره مصنوعی کوچک معروف به گلدان در جستجوی سایه هستند.
تابستان سال 1869 است و اگوست رنوآر نقاش و دوست و همکارش کلود مونه چند روز را با هم می گذرانند و یک موضوع را نقاشی می کنند. هر دو نقاش در رقابت هستند تا ببینند کدام یک از آنها می تواند سریعتر برداشت ذهنی خود را از آنچه می بیند روی بوم ثبت کند. نقاشی رنوآر از ضربه های کوتاه و سریع قلم مو با استفاده از رنگ هایی که مستقیماً از تیوب رنگ خارج می شوند ایجاد شده است و نمایشی فوری از تلألو رنگ ها و بازتاب آن ها در آب است. در آن دوره این نقاشی یک طرح ساده و ناتمام به نظر می رسید اما امروزه در کتاب های درسی آن را نمونه ای از امپرسیونیسم می دانیم.
شیوه نقاشی سریع و عاری از جزئیات امپرسیونیستها - تمایل آنها برای به تصویر کشیدن سریع تأثیرات خود مستقیماً روی بوم - چیز جدیدی بود. سنت شکنی می کردند و ذائقه هنری روزگار خود را به چالش می کشیدند.
La Grenouillèreنه تنها نشان دهنده شیوه جدیدی از نقاشی است، موضوع انتخاب شده نیز جدید بود. آنها جنبه تجاری و عمومی مدرنیته را در زندگی به تصویر کشیدند. آنها فروشگاه های بزرگ، کافه ها، پارک ها و تئاترهای جدید را نقاشی کردند. هنرمندانش مردان flâneurs یعنی افرادی بودند که به طور تصادفی در شهر پرسه می زدند و آن را مشاهده می کردند. برای آنها، پاریس و حومه آن یک صحنه عمومی بود.
این برهه زمانی از نظر جنسیت و طبقه بندی اجتماعی کاملاً به گونهای تفکیک شده بود که امروزه ما اغلب از آن آگاهی چندانی نداریم. یکی از نمونههای آن را میتوان در میان چشماندازهای شهری در آثار زنان امپرسیونیست، از جمله برت موریسو و مری کسات یافت. آنها شهر را از بالکن ها یا از جعبه ای در تئاتر به تصویر می کشند. برای آنها امکان مشاهده مستقیم زندگی خیابانی مانند مردان flâneurs وجود نداشت. نگاه flâneurs ها بیانگر مرد سالاری در جوامع دوران مدرنیته است و این موضوع در نقاشی های آنان به خوبی مشهود است.
موضوعاتی که امروزه میتوانیم آنها را تجربه کنیم، برای مردم آن زمان معنای بسیار متفاوتی داشتند. در داستان کوتاه "همسر پل" از موپاسان در دهه 1880 تصویر بسیار متفاوتی از La Grenouillère مییابیم.
کافه کنار آب به طرز وحشتناکی شلوغ بود. رودخانه هایی از آبجو بین نیمه خالی لیوان ها و مردم مست روی میزها می چرخید. [...] مردها در حالی که کلاههایشان را پشت سر خود گذاشته بودند با صورت ها و چشم های سرخشده آنجا نشستند. [...] زن ها که به دنبال صید عصر بودند، لیوانهای آبجو یا شراب را می پذیرفتند. [...] تمام این مکان بوی حماقت و خرافات می دهد."