در سال 855، امپراتوری کارولنژی سابق در وضعیت بدی قرار داشت. به دور از قلمرو باشکوهی که تحت فرمانروایی شارلمانی معروف بود، عهدنامۀ وردون این قلمرو را به سه پادشاهیِ جداگانه تقسیم کرد که هر یک توسط یکی از نوههای شارلمانی اداره میشد. هنگامی که یکی از این پادشاهیها یعنی قلمرو فرانکی مرکزی، بین سه پسر پادشاه لوتایر پس از مرگ وی در 855 تقسیم شد، این قرارداد هم متلاشی شد و از بین رفت. لوتایرِ دوم، فرانسیای میانه را دریافت کرد که آن را لوتارنگیا نیز مینامند که قسمتی از آن در لورینِ امروزی قرار دارد. هرچند پادشاه لوتایر دوم، در درجه اول بر نزاع های متعدد با دیگر اعضای خانواده سلطنتی خود تمرکز داشت اما فرصت پیدا کرد تا این کریستال را قبل از مرگش در سال 869 سفارش دهد. این قطعه داستان سوزانا را به تصویر میکشد، همانطور که در آپوکریفا (اسفار مشکوک) آمده است.
با وجود این که قاب این قطعه در قرن پانزدهم اضافه شد و شکاف برجستۀ روی آن نیز ممکن است نتیجه سوء استفاده از این جسم در انقلاب فرانسه باشد، اما نقش های کریستال که هشت صحنۀ جداگانه را به تصویر میکشد، به طور قابل توجهی واضح و با جزئیات کامل است. کریستال در کتیبه ای روی قطعه به پادشاه لوتایر دوم اشاره می کند، هزچند مشخص نیست که داستان سوزانا چه ارتباطی با او میتواند داشته باشد. مطمئناً ممکن است پادشاه لوتایر دوم بخواهد بر نقش خود به عنوان قاضی عادل در قلمرو خود تأکید کند و موضوع از این الگو پیروی میکند. احتمال جالبترِ دیگر به همسر پادشاه لوتایر دوم، توتبرگا، اشاره دارد. توتبرگا نمیتواند بچه دار شود و در پی این امر، پادشاه لوتایر دوم تلاش زیادی میکند تا ازدواج را لغو کند. تمرکز کریستال بر سوزانای با فضیلت و به نادرستی قضاوت شده ممکن است تلاشی از سوی دشمنان پادشاه لوتایر دوم یا حامیان توتبرگا برای تشویق پادشاه به پذیرش همسر بی گناه او باشد. با همۀ این تفاسیر، این کریستال نمونهای شگفت انگیز از یک حکاکی به جا مانده از قرن نهم روی سطحی غیرمعمول است.
دیلیآرت دوز اضافهای از هنر را برای شما در اینستاگرم کنار گذاشته است، به ما بپیوندید. :)